سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

تصاویر گلهای احمد محمود امپراطور
درود بدوستان و عزیزانم که قلباً نگران من بودند همچنان به آنانیکه لطف کردن و نسبت بمن چیزی های نوشتن که گویا من در شفاخانه هستم و در میان مرگ و زندگی قرار دارم. دست شان درد نکند به نوع آنها هم در یاد من بودند، وقت گذاشتن و مطلب نگاشتن گویا دشنمی کردند ولی من لطف پنداشتم. من در کابل هستم درست در  منزل خودمان و در  سلامت کامل بسر میبرم،  مصروف پرورش گل و گیاه. مدت ها بود که باغچه حویلی رنگ کویر گرفته بود.. از چندی بدینسو خرابه های دل را ترک کردم چون هر چه کوشیدم ویران و ویران تر شد  و به متروکه  باغچه خشکیده ای منزل مان سر زدم   و  بی درنگ برای آبادی و شگوفایی عرق ریختم و دستانم را با گهر آبله مزین کردم. بعد از گذشت 17 روز، شب گذشته شعری در سبک مثنوی برایم الهام شد  و این گواهی بود که دوباره بدوستان  صفحات اجتماعیم برگردم. بدینوسیله از فرد فرد  سروران  که لطف نمودند پیام گذاشتن، ایمیل کردند و تماس تیلفونی گرفتند از صمیم قلب  تشکر می کنم. با احترام احمد محمود امپراطور کابل/افغانستان
درود بدوستان و عزیزانم که قلباً نگران من بودند همچنان به آنانیکه لطف کردن و نسبت بمن چیزی های نوشتن که گویا من در شفاخانه هستم و در میان مرگ و زندگی قرار دارم. دست شان درد نکند به نوع آنها هم در یاد من بودند، وقت گذاشتن و مطلب نگاشتن گویا دشنمی کردند ولی من لطف پنداشتم. من در کابل هستم درست در  منزل خودمان و در  سلامت کامل بسر میبرم،  مصروف پرورش گل و گیاه. مدت ها بود که باغچه حویلی رنگ کویر گرفته بود.. از چندی بدینسو خرابه های دل را ترک کردم چون هر چه کوشیدم ویران و ویران تر شد  و به متروکه  باغچه خشکیده ای منزل مان سر زدم   و  بی درنگ برای آبادی و شگوفایی عرق ریختم و دستانم را با گهر آبله مزین کردم. بعد از گذشت 17 روز، شب گذشته شعری در سبک مثنوی برایم الهام شد  و این گواهی بود که دوباره بدوستان  صفحات اجتماعیم برگردم. بدینوسیله از فرد فرد  سروران  که لطف نمودند پیام گذاشتن، ایمیل کردند و تماس تیلفونی گرفتند از صمیم قلب  تشکر می کنم. با احترام احمد محمود امپراطور کابل/افغانستان

درود بدوستان و عزیزانم که قلباً نگران من بودند

همچنان به آنانیکه لطف کردن و نسبت بمن چیزی های

نوشتن که گویا من در شفاخانه هستم

و در میان مرگ و زندگی قرار دارم.

دست شان درد نکند به نوع آنها هم

در یاد من بودند، وقت گذاشتن و مطلب نگاشتن

گویا دشمنی کردند ولی من لطف پنداشتم.

من در کابل هستم درست در  منزل خودمان

و در  سلامت کامل بسر میبرم،

 مصروف پرورش گل و گیاه. مدت ها

بود که باغچه حویلی رنگ کویر گرفته بود..

از چندی بدینسو خرابه های دل را ترک کردم

چون هر چه کوشیدم ویران و ویران تر شد

و به متروکه  باغچه خشکیده ای منزل مان سر زدم

و  بی درنگ برای آبادی و شگوفایی اش

عرق ریختم و دستانم را با گهر آبله مزین کردم.

بعد از گذشت 17 روز، شب گذشته

شعری در سبک مثنوی برایم الهام شد

  و این گواهی بود که دوباره بدوستان  صفحات اجتماعیم برگردم.

بدینوسیله از فرد فرد  سروران  که لطف نمودند

پیام گذاشتن، ایمیل کردند و تماس تیلفونی گرفتـند از صمیم قلب

تشکر می کنم.

با احترام

احمد محمود امپراطور

کابل/افغانستان



[ دوشنبه 94/3/11 ] [ 6:45 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 222
بازدید دیروز: 331
کل بازدیدها: 1248381